بعد از حمام 10 روزگی13/10/91
روزهای سخت پس از زایمان
١٠ روز اول پس از زایمانم از سخت ترین روزهای زندگی من محسوب می شد احساس ضعف بدنی شدیدی داشتم و از همه بدتر از نظر روحی حسابی داغون بودم و شاید چند علت داشت مطمئنا یکی از دلایلش خانه نشین شدنم بود من تا یک هفته قبل از زایمان شاغل بودم وارم را هم خیلی دوست داشتم یعنی در حقیقت از اینکه یک زن خونه دار بام و تمام وقت در خانه باشم متنفر بودم. و در ان ده روز من حتی تو حیاط خونه هم نرفتم در آن خونه کوچک مث یک زندانی در سلول انفرادی بودم و این خیلی عذابم میداد تنها دلخوشیم ملاقاتی هایی که برای دیدن بچه می آمدن. شبها اصلا نمیتونستم بخوابم با کوچکترین صدای مهدیار بیدار می شدم .وقتی حالت دراز کشیده بودم و می خواستم بشینم خیلی برام سخت بود خیلی اهسته ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:09
روز موعود
دوم دی ماه بود که منتظر تماس از مطب دکتر ادهمی بودم برای اعلام ساعت دقیق حضور در بیمارستان جهت عمل سزارین هرچه منتظر شدم تماسی گرفته نشده کمی مضطرب شدم و خودم زنگ زدم به مطب اما کسی گوشی را بر نمی داشت خیلی کلافه شده بودم متعجب بودم که چرا کسی بهم زنگ نزد و نمی دونستم فردا چه ساعتی باید برم و ایا هر ساعتی که برم قبولم می کنم و یا می گویند چون بهت زنگ نزدی یه روز دیگه ای تاریخ عملتو زدیم بلاخره ساعت ٨ بود که تصمیم گرفتیم بریم مطب وقتی رسیدیم کسی اونجا نبود به بیمارستان زنگ زدیم اونا گفتند همه مریضای دکتر ساعت مخصوص دارند اما شما ساعت ٦ اینجا باشین تا کارهای اداری را انجام بدین طول می کشه .من هم چون میخواستم اولین مریض دکتر برای عمل باشم با دو...
نویسنده :
مامان و بابا
17:24
سزارین
سوم دی ماه ١٣٩١ ساعت ٦ صبح به سمت بیمارستان سینا رفتیم چون تصمیم گرفته بودم زایمانم سزارین باشه نگرانی ام بر طرف شد قبل از اون تصمیم به زایمان طبیعی داشتم و این منو خیلی نگران و مضطرب میکرد اما خدا رو شکر تصمیم نهایی را گرفتم و زایمان سزارین را توسط دکتر عزیزم خانم دکتر ادهمی را انتخاب کردم . خیلی خوب و عالی بود خیلی از زایمانم راضی بودم
نویسنده :
مامان و بابا
10:31
اينم از سونو گرافي پسر گلم
خاطرات یک ني ني از دوران انفرادی :
خاطرات یک ني ني از دوران انفرادی : شروع : تا چند وقت پيش نبودم اما حالا زندگي مشتركم را شروع كرم و فعلا براي مسكن رحم را براي چند ماه اجاره كردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بيرون مي اندازد و تمام وسايلم را هم مي گذارد توي كوچه !!!!!!!!! اظهار وجود: هنوز كسي از وجودم خبر ندارد .البته وجود كه چه عرض كنم .هرچند ساعت يكبار تا مي خواهم سلول هايم را بشمرم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم به هم مي ريزد. زندان: گاهي وقت ها فكر ميكنم مگه چه كار بدي كردم كه مرا به تحمل يك حبس 9 ماهه در انفرادي محكوم كرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!...
نویسنده :
مامان و بابا
9:02
تنبیه
آموزش نظم به کودکان بسیار مهم و اساسی است زیرا به آنها میآموزد تا رفتارهای خود را کنترل کنند. نظم در واقع تعیین محدودهها و اصلاح رفتارهای نادرست است، همچنین نظم به کودکان میآموزد چگونه در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند نظم مقولهای است که باید در طول زندگی به کودکان آموزش داده شود، زیرا کودکان با نظم متولد نمیشوند و آموزش تدریجی آن جزء وظایف والدین است. آموزش نظم به کودکان بسیار زمان بر است و نیازمند تکرار و تمرینهای مداوم و مستمر است اما هر چه آموزش پیش برود، کار آسانتر میشود. در زمینه آموزش نظم به کودکان دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که متاسفانه رایجترین آنها تنبیه کردن است....
نویسنده :
مامان و بابا
12:10
بازی با کودکان
چطور با کودک بازی کنیم ؟ کودک شما در سنین متفاوت نیاز به انجام بازیهای متفاوتی دارد که با رشد مغزی او تطبیق داشته باشد. انجام این بازیها میتواند به رشد و تکامل روانی و عقلانی کودک کمک کند. راهنمای زیر چگونگی بازی کردن با کودک را بر حسب سن او بیان میکند: از هنگام تولد تا چهارماهگی برای کودک کتاب قصه بخوانید؛ برای او شکلک در بیاورید؛ بدنش را قلقلک بدهید؛ به آرامی اشیایی مانند یک جغجغه با رنگ درخشان را در برابر چشمهای نوزاد حرکت بدهید؛ ترانههای ساده و لالاییها با عبارتهای تکرار شونده برای او بخوانید؛ هر کاری را که خودتان و نوزادتان انجام میدهد را برای او تعریف کنید، برای مث...
نویسنده :
مامان و بابا
12:07
حس عذاب وجدان
٢٠/٠٧/٩١ دیشب خواب بدی دیدم البته چون شاید به خاطر این بود که با ناراحتی خوابیدم قبل از خوابم خیلی اذیت بودم نه می تونستم به راست بخوابم نه به چپ به خاطر همین تصمیم گرفتم به پشت حالت نشسته بخوابم حدودا ساعت ٤ صبح بود که دیدم خیلی راحت به پشت خوابیدم دیگه از حالت نشسته هم در اومده بودم تمام شکمم و عضلات پشتم منقبض شده بود و حس عذاب وجدان شدید خیلی برام آزار دهنده بود . قبل از حاملگی عادتم بود که به پشت بخوابم در غیر اینصورت خوابم نمی برد اما الان همه سعی ام را می کنم که به پهلو چپ بخوابم گاهی شبا بیدار می شم و می بینم که به پشت خوابیدم خیلی احساس بدی پیدا می کنم هم ترس هم عذاب وجدان ، نگرانی و از خودم متنفر میشم فقط دعا می کنم خ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:41