مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پسر گلم

روزهای سخت پس از زایمان

1391/10/28 18:09
نویسنده : مامان و بابا
416 بازدید
اشتراک گذاری

١٠ روز اول پس از زایمانم از سخت ترین روزهای زندگی من محسوب می شد احساس ضعف بدنی شدیدی داشتم و از همه بدتر از نظر روحی حسابی داغون بودم و شاید چند علت داشت مطمئنا یکی از دلایلش خانه نشین شدنم بود من تا یک هفته قبل از زایمان شاغل بودم وارم را هم خیلی دوست داشتم یعنی در حقیقت از اینکه یک زن خونه دار بام و تمام وقت در خانه باشم متنفر بودم.

و در ان ده روز من حتی تو حیاط خونه هم نرفتم در آن خونه کوچک مث یک زندانی در سلول انفرادی بودم و این خیلی عذابم میداد تنها دلخوشیم ملاقاتی هایی که برای دیدن بچه می آمدن.

شبها اصلا نمیتونستم بخوابم با کوچکترین صدای مهدیار بیدار می شدم .وقتی حالت دراز کشیده بودم و می خواستم بشینم خیلی برام سخت بود خیلی اهسته و با کمک لبه تخت می تونستم بشینم راه رفتنمم خیلی آهسته بود چون جای بخیه هام می سوخت و این باعث شده بود تو دلم یک نگرانی احمقانه ایجاد بشه و اونم اینکه همش فکر میکردم اگه این بچه نصف شب مشگلی براش پیش بیاد تا من بتونم بشینم و بهش برسم خدایی نکرده اتفاقی براش می افته .

و این بود که شب و روز عذاب می کشیدم .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ارلا
13 خرداد 92 17:32
دوست عزیزم وب عالی داری اگه دوست داشتی میتونیم تبادل لینک داته باشیم اگه دوست داشتی به من اطلاع بده گلممنتظرم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر گلم می باشد